حجاب و عفت
در اصل معناى منع و امتناع مشترك اند. « عفت » و « حجاب » دو واژه ى
تفاوتى كه بين منع و بازدارى حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر
و باطن است؛ يعنى منع و بازدارى در حجاب مربوط به ظاهر است،
ولى منع و بازدارى در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون
عفت يك حالت درونى است، ولى با توجه به اين كه تأثير ظاهر
بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر، يكى از ويژگى هاى عمومى انسان
است؛ بنابراين، بين حجاب و پوشش ظاهرى و عفت و بازدارى
باطنى انسان، تأثير و تأثّر متقابل است؛ بدين ترتيب كه هرچه حجاب
و پوشش ظاهرى بيش تر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت
و پرورش روحيه ى باطنى و درونى عفت، تأثير بيش ترى دارد؛ و
بالعكس هر چه عفت درونى و باطنى بيش تر باشد باعث حجاب و
پوشش ظاهرى بيش تر و بهتر در مواجهه با نامحرم مى گردد.
حجاب زنان سالمند
قرآن مجيد به شكل ظريفى به اين تأثير و تأثّر اشاره فرموده
است. نخست به زنان سالمند اجازه مى دهد كه بدون قصد تبرّج
و خودنمايى، لباس هاى رويى خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم
بردارند، ولى در نهايت مى گويد: اگر عفت بورزند، يعنى حتى
لباس هايى مثل چادر را نيز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِى لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ
ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ الَّلهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.
( (نور؛ 60
علاوه بر رابطه ى قبل، بين پوشش ظاهرى و عفت باطنى، رابطه ى
علامت و صاحب علامت نيز هست؛ به اين معنا كه مقدار حجاب
ظاهرى، نشانه اى از مرحله ى خاصى از عفت باطنى صاحب حجاب
است. البته اين مطلب به اين معنا نيست كه هر زنى كه حجاب و
پوشش ظاهرى داشت، لزوماً از همه ى مراتب عفت و پاكدامنى نيز
برخوردار است.
آيا حجاب مانع همه بزهكارى هاى اجتماعى است؟
با توجه به همين نكته، پاسخ اين اشكال و شبهه ى افرادى كه براى
ناكارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهرى، تخلفات بعضى از
زنان با حجاب را بهانه قرار مى دهند آشكار مى گردد؛ زيرا مشكل اين
عده از زنان، ضعف در حجاب باطنى و فقدان ايمان و اعتقاد قوى به
آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهرى است و قبلاً گذشت كه حجاب
اسلامى ابعادى گسترده دارد و يكى از مهم ترين و اساسى ترين ابعاد
آن، حجاب درونى و باطنى و ذهنى است كه فرد را در مواجهه
با گناه و فساد، از عقايد و ايمان راسخ درونى برخوردار مى كند؛
و اساساً اين حجاب ذهنى و عقيدتى، به منزله ى سنگ بناى ديگر
حجاب ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهرى است؛ زيرا افكار و
عقايد انسان، شكل دهنده ى رفتارهاى اوست.
البته، همان گونه كه حجاب و پوشش ظاهرى، لزوماً به معناى
برخوردارى از همه ى مراتب عفاف نيست، عفاف بدون رعايت
پوشش ظاهرى نيز قابل تصور نيست. نمى توان زن يا مردى را كه
عريان يا نيمه عريان در انظار عمومى ظاهر مى شود عفيف دانست؛
زيرا گفتيم كه پوشش ظاهرى يكى از علامت ها و نشانه هاى عفاف
است، و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطه ى تأثير و تأثّر متقابل وجود
دارد. بعضى نيز رابطه ى عفاف و حجاب را از نوع رابطه ى ريشه و
ميوه دانسته اند؛ با اين تعبير كه حجاب، ميوه ى عفاف، و عفاف،
ريشه ى حجاب است. برخى افراد ممكن است حجاب ظاهرى داشته
باشند، ولى عفاف و طهارت باطنى را در خويش ايجاد نكرده باشند.
اين حجاب، تنها پوسته و ظاهرى است. از سوى ديگر، افرادى
من قلب پاك دارم، خدا با » ادعاى عفاف كرده و با تعابيرى، مثل
خود را سرگرم مى كنند؛ چنين انسان هايى بايد ،« قلب ها كار دارد
در قاموس انديشه ى خود اين نكته ى اساسى را بنگارند كه درون
پاك، بيرونى پاك مى پروراند و هرگز قلب پاك، موجب بارور
شدن ميوه ى ناپاكِ بى حجابى نخواهد شد.
منبع:
. * بحارالانوار، ج 43 ، صفحات 91 و 92 و 93 و 54 و 81 و 189
برچسبها: حجاب, عفاف, اهل بیت, زن, جامعه اسلامی, قیامت, قرآن, رفتار, پوشش, عفت, نامحرم, محرم, مرد, زن, عفت, قلب پاک, قلب, حجاب اسلامی, حجاب رفتاری, انواع حجاب, حجاب در قرآن, خلخال, زیور, جاهلیت, ,